برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۲۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

غالباً دشمن حکمت طبیعی بوده‌اند، از آن جهت که مسائل علمی را با امور دینی آمیخته کرده‌اند، و می‌ترسند اگر علم ترقی کند عقایدی مخالف تفسیرات و تأویلاتی که ایشان در اصول دین کرده‌اند ظهور نماید، یا بنیاد دین بهم بخورد، و این دلیل بر آن است که ایمان به عقاید دینی خویش ندارند، تزویر می‌کنند و می‌خواهند مردم در نادانی بمانند، تا آنها ارجمند باشند، ولیکن دین امری ایمانی است و مربوط به علم دنیوی نیست، و اگر غرض فاسد در کار نباشد و و به دیدهٔ حقیقت جوئی نگریسته شود، مسلم خواهد شد که علم ناقص ممکنست مردمان را از دین و خدا دور کند، اما کمال علم انسان را به خدا باز می‌گرداند.

پس از تشریح عیب و نقص و اشتباهاتی که در کار محصلین علم بوده است؛ فیلسوف انگلیسی می‌پردازد به طریقهٔ صحیحی که برای رسیدن به مقصود، یعنی: حصول علمی که مایهٔ توانائی بر عمل باشد درنظر داشته است، و از پیش خاطرنشان می‌کند که قصد ندارد حکمت را تباه کند، بلکه می‌خواهد آن را از راه کج برگردانیده به مقصود بیکن راه راست بیاورد و تکمیل کند، و نیز مذهب فلسفی تازه نمی‌آورد بلکه راه تحصیل علم را بدست می‌دهد، و شکاک و سوفسطائی هم نیست، زیرا که آنان حصول علم را غیر ممکن و حس و عقل را عاجز میدانند، و لیکن او علم را ممکن می‌داند و می‌خواهد برای تحصیل آن به حس و عقل دستیاری کند تفکر و استدلال بیمایه و خیالبافی را کنار بگذارد، و به مشاهده و تجربه برای فکر و عقل مایه فراهم کند.

اما روش بیکن چنان که تاکنون چند بار اشاره کرده‌ایم اجمالا عبارتست: از «مشاهده»[۱] و «تجربه»[۲] در امور طبیعت که به آن وسیله جمع‌آوری مواد شود و «استقراء»[۳] که در آن مواد قوهٔ تعقل بیان روش بیکن به کار رود، و برای اینکه مطلب روشن گردد قدری به تفصیل می‌پردازیم.

کسب علم برای تحصیل قدرت است


  1. Observation
  2. Expérience
  3. Induction
–۱۱۸–