برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۱۲۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

بر تصرف کردن در طبیعت، یعنی: تغییر و تبدیل اجسام.

قدرت بر تصرف در طبیعت اینست که در جسم معینی که دارای «طبایع»[۱] خاصی (یعنی خواصی) می‌باشد، طبع یا طبایع تازه ایجاد کنیم، مثلا: سیم را که سفید و سبک و دارای خواص معینی است، زرد و سنگین و دارای خواص زر بنمائیم.

علمی که ما را دارای این قدرت می‌سازد آنست که «صورت»[۲] یا منشاء طبایع را برما مکشوف کند.

چنان که پیشینیان گفته‌اند، به واسطهٔ علم همانا پی به علل امور برده می‌شود و علت‌ها به گفتهٔ ارسطو چهار است. اما علت مادی و علت فاعلی قابل اعتنا نیست، و اهتمام در آنها حاصلی ندارد، علت غائی هم فقط در الهیات و اخلاقیات به کار است، و تحقیق آن راجع به علم مابعدالطبیعه است.

پس در علوم طبیعی که منظور اصلی است، موضوع نظر علت صوری یا صورت است.

مراد بیکن از صورت هر طبع، شرایطی است که به تحقق آنها آن طبع موجود و به فقدان آنها مفقود میگردد، پس: اگر صورت طبایع بر ما معلوم شود، بر ایجاد آن طبایع قادر خواهیم بود، پس، علم عبارتست از شناخت صورت طبایع.

شناخت صور طبایع از این راه دست می‌دهد که محسوسات و جزئیات را به مشاهده و تجربه درآوریم و برای استخراج قواعد و کلیات جمع‌آوری مواد نمائیم، اما این جمع مواد و مشاهده و تجربه را سرسری نباید گرفت، و با نهایت دقت و تأمل باید به کار داشت. به نقل و قول و روایت نباید اعتماد کرد، و شخصاً باید به مشاهده و تجربه پرداخت مواد تجربه را فراوان و بسیار متنوع باید نمود. در استخراج کلیات هم شتاب نباید کرد، و مانند قدما از کلیات ابتدائی نباید یکباره به احکام کلی نهائی پرواز نمود، بلکه کم کم باید پیش رفت، از کلیات ابتدائی کلیات متوسط استخراج باید کرد، که در علم کمال اهمیت را دارند، و پس از آنکه کلیات متوسط به دست آمد اگر


  1. Natures
  2. Forme
–۱۱۹–