برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۳۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

منتفخ و منبسط می‌سازند اما پس از آن چون خون سرد می‌شود فوراً قلب و شرائین دو باره منقبض میشوند و دریچه‌های ششگانهٔ آن ها بسته شده، و دریچه‌های پنجگانهٔ وریداجوف و شریان وریدی باز میشود، و دو قطره خون دیگر وارد قلب گردیده دوباره مانند سابق قلب و شرائین را منبسط می‌نمایند. و چون خونی که باین ترتیب داخل قلب میشود از آن دو کیسه که اذنین می‌نامند عبور می‌کند، باین سبب حرکت آنها عکس حرکت قلب است، و هنگامی که او منبسط می‌گردد آنها منقبض میشوند. از این گذشته محض اینکه اگر کسی قوت براهین ریاضی را نداند، و معتاد نباشد که دلایل متیقن را از محتمل تمیز دهد، بی مطالعه انکار این مطالب نکند خبر میدهم: که این حرکت قلب که بیان کردم، از وضع اعضائی که با چشم میتوان در قلب دید، و حرارتی که با دست می‌توان حس کرد، و ماهیت خون که به تجربه می‌توان شناخت، بالضروره نتیجه می‌شود. چنانکه حرکت ساعت از قوت و وضع و شکل لنگرها، و چرخهای آن بالضروره حادث می‌گردد. اما اگر بپرسند چگونه است که خون وریدها با وجود جریان دائمی و ورود بقلب تمام نمیشود؟ و شرائین ممتلی نمیگردند؟ در صورتی که کلیهٔ خونی که بقلب میرسد بآنها میرود این سئوال جواب دیگری حاجت ندارم بدهم جز آنچه یکنفر طبیب انگلیسی[۱] سابقاً گفته و در حل این مسئله فضل تقدم دارد، و نخستین کسی است که تعلیم نموده است که در انتهای شرائین مجاری باریک بسیار هست، و بواسطهٔ آنها خونی که از قلب بشرائین می‌رود وارد شعب کوچک آورده شده، از آنجا دوباره بقلب برمی‌گردد و باین واسطه جریان خون به دوران دائمی میشود.

طبیب مزبور این مطلب را بخوبی ثابت می‌کند بواسطهٔ تجربهٔ کثیر الوقوع جراحان، که چون بازوی انسان را در بالای نقطه‌ای که رگ می‌زنند اندکی محکم می‌بندند، خون فراوان تر بیرون می‌آید، و اگر در زیر نقطهٔ رگ زدن یعنی میان آن نقطه و پنجه بازو را ببندند،


  1. هاروه Harvey که کاشف دوران دم است.
–۲۲۳–