برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۶۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

مقدمه

علم و حکمت پس از آنکه در مشرق زمین نشو و نما کرد، و مراحلی پیمود، در ضمن سیر خود در کشورهای مختلف در حدود دو هزار و پانصد سال پیش از این به «یونانیان» رسید که گروهی از ایشان در «آسیای صغیر» بودند، و جمعی هم در ناحیه‌ای سکنی داشتند که امروزه آن را «یونان» میخوانیم.

در نزد یونانیان نیز علم و حکمت سیر تکاملی کرده، و در سدهٔ چهارم پیش از میلاد به منتهای رونق خود رسید، و تا سدهٔ ششم بعد از میلاد چه در یونان و چه در کشورهای زیر دست رومیان رواج و شیوع داشت.

در این مدت در مشرق زمین یعنی، در ایران و هندوستان دانش طلبی چه صورت داشته؟ و دانشمندان ما در چه حال و کار بودند؟ مبحثی جداگانه است، و موضوع گفتگوی این کتاب که راجع به سیر حکمت در اروپا میباشد، نیست.

در سدهٔ ششم میلادی امپراطورهای روم بساط حوزهٔ علمیه را در قلمرو خود برچیدند، و غلبهٔ اقوام وحشی در اروپا از سدهٔ پنجم ببعد، و استیلای قوم عرب بر ممالک روم و ایران از سدهٔ پنجم، خاموشی چراغ علم و حکمت را به کمال رسانید. اما این دوره تاریکی چندان دراز نشد، و از سدهٔ هشتم میلادی نخست در کشورهای اسلامی و سپس در اروپا دوباره بساط بحث و تحقیق علمی گسترده شد، ولی همچنان که در ممالک اسلامی مدارس و حوزه‌های علمی تقریباً همه مربوط بدستگاه دیانت بود، در اروپا هم تعلیم تنها در دیرها و صومعه‌های مسیحی به عمل می‌آمد، جز اینکه در ممالک اسلامی کاروان علم به سرعت پیش رفت، و چنانکه بر اهل آگاهی معلوم است؛ در ظرف سیصد چهارصد سال به اوج کمال رسید، ولی در اروپا سیرش در آغاز آرامتر بود. تا اینکه در سدهٔ یازدهم مجالس درس و بحث رو به گرمی گذاشت، و در سدهٔ دوازدهم کم کم تأسیس حوزه‌های علمی حسابی

–۸–