برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۶۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

دو قسمت است: علوی و سفلی. عالم علوی اجرام آسمانی است که در افلاک قرار دارند، و عالم سفلی عالم عناصر چهارگانه است، یعنی کرهٔ خاک که آب و هوا و آتش بر آن احاطه کرده‌اند و کلیهٔ جهان بر گرد مرکز زمین می‌چرخد، و از این‌رو جهات صورت میگیرد، یعنی فلک‌الافلاک جهت بالا را میسازد و مخالف او که بجانب مرکز زمین است زیر میباشد. و اجسام عنصری هر یک مکان طبیعی دارند، مکان طبیعی خاک در مرکز و زیر همه است و پس از آن مکان آب است، آنگاه مکان هوا و روی آن مکان آتش است، و این اجسام عنصری هروقت در مکان طبیعی خود باشند ساکنند، و چون از مکان طبیعی بیرون باشند برای رسیدن به مکان طبیعی حرکت میکنند، یعنی آب و خاک بزیر میروند و هوا و آتش بالا. و همین امر منشأ سبکی و سنگینی آنها است، و این حرکات اجسام عنصری حرکت مستقیمند و نهایت دارند، نهایت زیرین آنها مرکز زمین است، و نهایت بالا فلک است، و افلاک هم متعددند و منتهی به فلک أعظم میشوند که بر کل جهان احاطه دارد، و پس از آن دیگر چیزی نیست و عدم مطلق است. و عالم سفلی یعنی آن که اجسام عنصری در آن جا دارند، عالم کون و فساد یعنی تغییر و تبدیل است، و عالم علوی: یعنی اجرام آسمانی کون و فساد و تغییر و تبدیل ندارند و هرچند جسمند، نوع دیگری غیر از عنصریاتند و خرق و التیام در آنها واقع نمی‌شود و حرکاتشان مستدیر است و نهایت ندارد

کلیهٔ علم طبیعی بر این اساس گذاشته شده بود، ولیکن پس از آنکه مرکزیت کرهٔ خاک و وجود افلاک و حرکات آنها بر گرد زمین باطل شد، و به واسطهٔ رصد اجرام آسمانی با دوربین‌ها و وسائل دیگر مسلم گردید که آنها اجسام عنصری هستند و خرق و التیام دارند حرکاتشان مستدیر نیست، بلکه بیضی است و حکایت مکان طبیعی و حرکات طبیعی هم از میان رفت، تقریباً همهٔ اصول علم طبیعی و هیئت قدیم بهم خورد، و اهل تحقیق ناچار شدند روش خود را برگردانند، ضمناً متوجه گردیدند که برای پی بردن به اسرار خلقت بهتر آنست که بجای خیال بافتن به مشاهدهٔ امور بپردازند و به تجربه و معاینه، چگونگی آثار طبیعت را معلوم سازند، و تحقیقات «فرنسیس بیکن» انگلیسی به

–۱۱–