برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۲۸۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

است. هر چند در تورات دیده می‌شود که رفتار و گفتاری به خدا نسبت داده شده که سزاوار بشر است، ولیکن علتش اینست که تورات تنها برای خواص نازل نشده و برای عوام چاره جز این نیست که به قدر عقولشان سخن گفته شود، ولیکن در سخن حکیمانه دربارهٔ خداوند از قیاس به کارهای بشری باید دوری جست.

اگر فعل همه از خداست، آیا گناهکاری انسان هم از خداست؟

مالبرانش می‌گوید: نه، بد کردن و گناه فعل نیست عدم فعل است، فعل آنست که از عقل سرمی‌زند و عقل در عالم ادراک نظام می‌کند، و باید از آن پیروی نماید، مراتب کمال را دریابد و به آن مهر بورزد. اینست فضیلت و دستور اخلاقی که مستلزم آنست که انسان در نظام عالم و مراتب کمال تفکر کند، و تفکر دانشمند مانند دعا و نماز است و عبادت او است[۱].

کتابی که مالبرانش در اخلاق نوشته خواندنی است، اما به تفصیل آن نمی‌پردازیم و از بیان فلسفهٔ آن دانشمند بهمین اندازه اکتفا می‌کنیم، شرح و بسطی هم که در آن دادیم برای این بود که نکته سنجان را به فلسفهٔ افلاطون و اگوستین و دکارت و نتایج آنها بهتر متوجه می‌سازد و به فلسفهٔ اسپینوزا و بعضی حکمای دیگر که پس از این باید بشناسانیم، یاری میکند، وگرنه مالبرانش با آنکه بسیار خوش بیان و صاحب قلم است، و نوشته‌هایش به راستی خواندنی است، از حکمای درجهٔ اول بشمار نمی‌آید، به علاوه جای تأمل است که او را فیلسوف باید خواند یا متکلم؟ و حکیم باید گفت یا عارف؟ بهرجهت رأیهائی که مالبرانش به آن معروف است دو فقره است: یکی آنکه انسان آنچه می‌بیند در خدای می‌بیند، دیگر اینکه: فعل همه از خداست، و آنچه را عادتاً علت می‌گویند علت ذاتی نیست بلکه علت عرضی یا سبب است.

حکمای دیگر فرانسه در سدهٔ هفدهم

چنانکه پیش از این گفتیم: در میان فرانسویان در سدهٔ هفدهم گذشته از دکارت و پاسکال و مالبرانش، کسی که در فلسفه مقامی ممتاز


  1. واژه ناخوانا
–۲۶–