برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۳۷۷

در نمونه‌خوانیِ این برگ مشکلی وجود دارد.

یا فضا باعدد را، با تصور زمان یا بعد یا عدد بینهایت؛ چه بی نهایت بودن مقدار را می توان پذیرفت به واسطه همین که می توانیم بـر هر مقداری مقدار دیگر بیفزائیم ؛ اما مقدار بی نهایت را نمی تـوان تصور کرد ، یعنی ادراك وذهن ما گنجایش مقدار بی نهایت را ندارد به عبارت دیگر ، بینهایت بودن زمان یا بعديا عدد را تعقل و تصدیق می توان کرد ، اما تصور نمی توان نمود . یکی دیگر از این تصورها تصور قدرت و توانایی است ؛ یعنی چون تغیر را در چیزی می بینیم و مشاهده می کنیم که چیز دیگری آن تغیر را سبب شد ؛ تصور توانائی بر انفعال برای چیز نخستین، و تصور توانائی فعل برای چیز دومین به ذهن می آید. و بهترین وجه أدراك توانائی ، آنست که شخص در خود مشاهده می کند که فکری یا عملی را می تواند بکند و می تواند نکند ؛ راز اینجا تصور اراده در ذهن حاصل می شود ، که توانایی به فعل يا ترك فعل است ، و چون اراده را به کار بیندازیم آن را عزم و قصد گوئیم . اما تصور ذوات این قسم روی می دهد که ذهن در بعضی موارد متوجه میشود كه يك شده از تصورات بسیط که به وسیله حواس مختلف حاصل می شوند ، همواره با هم هستند بنابراین مجموع آن تصورات را يك چيز می انگارد. مثلا ذاتی که آن را خورشید می نامند چیزی نیست مگر مجموع تصور گردی وروشنائی و گرمی و حرکت منظم دائمی ، که چون این مجموعه همیشه باهمند يك چيز پنداشته شده و آن را خورشید نامیده اند . بی اهل تحقیق به تشخیص جوهر وعرض قائل شده اند؛ وفرض کرده اند موضوعی هست برای صفاتی؟ تصورات بسيط را در ذهن تولید می کند، و آن موضوع خیالی را جوهر و آن صفات را عرض خوانده اند، ولی ما جه هر خالی از عرض را بهیچوجه نمیدانیم چیست . واین فرضی مانند آن است که بعضی می گویند : زمین بر روی شاخ گار است . و ... است ، و سنگ پشت ر.

انند . حكما در آب است ، وچون بپرسی هم از اینجهت گرفتار مشکلات .... 1 .. در ها آنان جز

بر اعراض بر چیزی معرفت ندارد ، خو - امرات تحاوز


–۱۲۲–