برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۴۴

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

قوه و فعلتخم بالقوه گیاه است. چون نمو کرد گیاه بالفعل خواهد بود، و تخم مرغ بالقوه مرغ است، و بعد بالفعل مرغ می‌شود.

همین مطلب را به نحو دیگر نیز می‌توان بیان کرد و گفت: وجود عبارت است از «ماده»[۱] «هیولیٰ»[۲] و «صورت»[۳] ماده همان وجود بالقوه است، و چون صورت گرفت فعلیت می‌یابد، پس در ماده و صورتمثالهای فوق می‌توانیم بگوئیم گل و خاک ماده است و کوزه صورت او است، یا تخم ماده است و گیاه صورت او است، باری صورت فعلیت ماده است، و حقیقت هر چیز صورت او است، و نیز میتوان گفت: ماده یا قوه نقص است، و صورت یا فعل کمال است. در وجود انسان تن بمنزلهٔ ماده است و جان بجای صورت او است. در تعریفات و حدود جنس همچون ماده و فصل در حکم صورت است.

ماده و صورت جوهراند. تعینات موجودات یعنی نوعیت و ماهیت آنها بصورتشان است، و در هر نوع از موجودات صورت که حقیقت آنها است یکسان است و کم و بیش و اختلاف ندارد، و تفاوتی که میان افراد هست به سبب عرضهائی است که در مادهٔ آنها حلول کرده است زیرا که ماده محل عرضها است، پس در یک نوع از موجودات افراد به واسطهٔ عرضها از یکدیگر تشخیص داده می‌شوند، مثلا تمایز دو نفر آدم نه در مادهٔ انسانیت است که تن باشد، و نه در صورت انسانیت است، که نفس ناطقه باشد، بلکه در عوارض تن است، از قبیل رنک و و شکل و کوچکی و بزرگی و مانند آن. همچنین امتیاز کوزه‌ها در صورت یعنی کوزه بودن آنها نیست، بلکه در رنک و شکل و بزرگی و نرمی و درشتی بعبارت دیگر، کمیت و کیفیت و عرضهای دیگری است که در گل یعنی مادهٔ آنها حلول دارد.

و باز می‌گوئیم: شدنی ماده است، و بودنی صورت و صورت و ماده هیچگاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند و جاویدند، اما صورت عوض میشود و بنابراین


  1. Matiére با جسم اشتباه نشود
  2. هیولی لفظ یونانی ماده است.
  3. Forme با شکل اشتباه نشود و همچنین با صورت در مقابل معنی
–۳۵–