برگه:SeyrHekmatDarOrupa.pdf/۶۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

به اینکه فضایل همه از یک منشاء می‌باشند هر کس دارای یکی از آنها باشد جامع همهٔ فضایل است، و اگر فاقد باشد جامع رذایل خواهد بود.

چون رواقیان اصول مذکور در فوق را در زندگانی مدار عمل قرار می‌دادند و جز تقید به پیروی طبیعت یا عقل هیچ امر دیگری را قابل اعتنا و اندیشه نمی‌دانستند، در نزد مردم به نخوت و بی‌قیدی و عدم عاطفه و درویشی و قناعت و بردباری و خودداری معروف می‌باشند، و از این جهات ضرب‌المثل شده‌اند. اختلاف اقوام و ملل را هم قائل نبوده، همه افراد مردم را متساوی دانسته، و فرزندان جهان می‌خواندند، و بنده گرفتن را جایز نمی‌شمردند.

شکاکان

«شکاکان»[۱] جماعتی از حکما هستند، معتقد براینکه انسان برای کسب علم و یقین بمعلومات خود میزان و مأخذ صحیحی ندارد. خطا میکند و عقل از اصلاح خطای او عاجز است، چه اشخاص به حسب اختلاف بنیه و مزاج و ذوق و فهم و زمان و مکان و اوضاع و احوال و تربیت و انس و عادت و غیر آنها، ادراکاتشان مختلف می‌باشد، و امور را یکسان تشخیص نمی‌کنند، و بنابراین در هیچ امری نباید رأی جزمی و حکم قطعی اظهار کرد، و همه چیز را با تردید و شبهه باید تلقی نمود، و در اعمال زندگانی، یعنی جنبهٔ اخلاقی هم بیطرفی و بی‌تمایلی و عدم عاطفه را باید اختیار کرد.

هرچند درمیان قدما هم این نوع عقاید بوده، و «پروتاغوراس» سوفسطائی که پیش از این شناسانیده‌ایم، نیز همین مذاق را داشته است، ولیکن کسی که به این مذهب معروف بلکه مؤسس آن شمرده می‌شود «پیرهون»[۲] نامی است که معاصر اسکندر مقدونی، و مردی بلند پایه بوده، و مریدان بسیار داشته است، و به این مناسبت اروپائیان شکاکان پیرهون را پیرهونی نیز می‌گویند.

فضلای ما میان شکاکان و سوفسطائیان ازجهت مشابهتی که به یکدیگر دارند فرق نگذاشته و شکاک را هم سوفسطائی خوانده‌اند.


  1. Sceptiques
  2. Pyrrhon
–۵۹–