برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۲۰۶

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۲۰
  که یزدان هرانچت هوا بود داد سرانجام این کار فرخنده باد  
  همی کار سازید رودابه زود نهانی ز خویشان او هر که بود  
  یکی خانه بودش چو خرم بهار ز چهر بزرگان برو بر نگار  
  بدیبای چینی بیاراستند طبق‌های زرین به پیراستند  
  عقیق و زبرجد فرو ریختند می و مشک و عنبر برآمیختند  
  بنفشه گل و نرگس و ارغوان سمن شاخ سنبل بدیگر کران  
  همه زرّ و پیروزه بد جام شان بروشن گلاب اندر آشام شان  
  ازان خانهٔ دخت خورشید روی برآمد همی تا بخورشید بوی  

رفتن زال نزد رودابه و با همدیگر پیمان عروسی بستن

  چو خورشید تابنده شد ناپدید در حجره بستند و گم شد کلید  
  پرستنده شد سوی دستان سام که شد ساخته کار بگذار گام  
  سپهبد سوی کاخ بنهاد روی چنان چون بود مردم جفت جوی  
  برآمد سیه چشم گلرخ ببام چو سرو سهی بر سرش ماه تام  
  چو از دور دستان سام سوار پدید آمد آن دختر نامدار  
  دو بیجاده بگشاد و آواز داد که شاد آمدی ای جوانمرد شاد  
  درود جهان آفرین بر تو باد بر آنکس که او چون تو فرزند زاد  
  پرستنده خرم دل و شاد باد چنانی سراپای کو کرد یاد  
  شب تیره از روی تو روز گشت ز بویت جهانی دل افروز گشت  
  پیاده بدینسان ز یرده سرای برنجیدت این خسروانی دو پای  
  سپهبد کزان باره آوا شنید نگه کرد و خورشید رخ را بدید  
  شده بام ازو گوهر تابناک ز تاب رخش سرخ یاقوت خاک  
  چنین داد پاسخ که ای ماه چهر درودت ز من آفرین از سپهر  
  چه مایه شبان دیده اندر سماک خروشان بدم پیش یزدان پاک  
  همی خواستم تا خدای جهان نماید بمن رویت اندر نهان  
  کنون شاد گشتم باواز تو بدین چرب گفتار با ناز تو  
  یکی چارهٔ راه دیدار جوی چه پرسی تو بر باره و من بکوی