برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۴۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۳

و با خود می‌گفت شاید که این کار بتوانم کرد و مقصود من ازین میسر شود و بعزم مصمم متوجه این امر شد و لیکن تاریخ ملوک عجم تمام نداشت روزی با دوستی از دوستان خود که محمد لشکری نام داشت درین معنی مشورت کرد آن عزیز اُو را درین معنی ترغیب و تحریص داد و استحسان بسیار نمود و گفت این تاریخ تمام پیش من موجود است و اگر تو در خاطر داری بجد تمام دران اشتغال می باید نمود پس فردوسی بی تردد خواست که بگفتن آن مشغول شود این نیت در ضمیر گذرانید و از شیخ محمد معشوق طوسی علیه الرحمة که از جملهٔ اولیاء الله بود استمداد همت کرد و شیغ فرمود که میان به بند و زبان بکشای که بمقصود خواهی رسید فردوسی خُرّم خا طر گشت و دانست که هر تیری از شست آن بزرگوار رفت بهدف مراد رسید پس ابتدای آن کرد و از جنگ ضحاک و فریدون فرخ بعضی بنظم آورده همه کس را بشنودن آن رغبت شده و دران وقت والی طوس ابومنصور بود از جمله موالی سلطان باستحضار فردوسی بروایت این نظم اشارت کرد و چون آن حکایات بشنید بغایت مطبوع و پسندیده یافت او را نوازش بسیار فرمود و گفت سعی نمای و التزام کفایت جمع مؤنات او کرد فردوسی بدان مشغول گشت عن قضاء الله ابومنصور را وفات رسید وهنی بدان کار راه یافت و مرثیه ابومنصور