برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۵۰

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۳۲

در انجاست و جوانی سودائی مزاجست مبادا اندیشه رای جنگ آورد بهمان کیفیت که در شاهنامه مذکور است تقریر کرد و چون طوس بسر حد توران رسید بسخن شاه کار نکرد و براه کلات رفت و میان ایشان جنگ قایم گشت و سرانجام فرود کشته شده کیخسرو ازین حکایت و حرکت ذمیمه بر طوس غضب کرد چه او را فرستاده بود که خون پدرش باز خواهد او برادرش نیز بکشت القصه چون طوس او توران معاودت کرد نتوانست که نزدیک کیخسرو رود قصبهٔ آنجا را شهر ساخت و بنام خود موسوم کرد تا آن شهر باقی باشد نام او بجای بود چون این سخن بسمع سلطان رسید وقوف فردوسی بر کماهی احوال ملوک عجم معلوم کرد فرمان داد تا شعراء سبعه حاضر گردانیدند و سوی ابوالقاسم اشارت کرد که این مرد شاعر است و این داستان بنظم آورده بزرگان و شاعران بغایت متحیر شدند پس سلطان او را خلعت داد و چون عنصری که مقدم شاعران بود لطافت شعر فردوسی مشاهده نمود و سابقا دران روز پیشتر با او بمعرفت در آمده بود عنصر بنیتش متزلزل کشت و بنیاد ارکان طینتش متضعضع آمد و گفت نشاید که درین روزگار کسی چنین سخن تواند گفت فکیف بهتر ازین کسی را یارا نیست

مثنوی

  ✽ چه نظمست کز نثر بهتر بود ✽ ✽ چه شعر است کز شعری ازهر بود ✽  
  ✽ ولی بر زبان همچو جان در بدن ✽ ✽ که گوید درین عصر چون او سخن ✽