برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۶۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۳
  ✽ سرگین سال خوردهٔ آن خواجگان عصر ✽ ✽ بهتر ز ریش و سبلت این خواجگان ما ✽  

چون فردوسی شاهنامه را بشصت هزار بیت تمام کرد و از سلطان استجازت عرض نمود سلطان فرمود که بیاورند فردوسی شاهنامه را بایاز داده تا پیش برد چون بعرض رسید عظیم مستحسن افتاد خواجه حسن را فرمود که پیل واری زر سرخ بدو دهند که از ابتدای ظهور صناعت شعر تا اکنون کسی بدین طرز و اسلوب سخن خوب نگفته و هیچ جوهرلآلی کلام موزون بدین طرز نسفة

نظم

  ✽ که گوید چنین نظم چون در روان ✽ ✽ که گوید چو فردوسی اندر جهان ✽  
  ✽ رسد صیت نطقش بچرخ بلند ✽ ✽ که گفت است نظمی چنین ارجمند ✽  
  ✽ زانفاس او بوی جان میدمد ✽ ✽ ز نرکیبش آب روان میچکد ✽  
  ✽ دران دم که تیغ زبان برکشید ✽ ✽ صف جملهٔ شاعران بردرید ✽  
  ✽ بمیدان دانش چوآن پیل تن ✽ ✽ ندیدیم نظم آور و تیغ زن ✽  
  ✽ به پیشم چو بکشود گنج گهر ✽ ✽ کنون پیل وارش دهم گنج زر ✽  

خواجه حسن قبیح‌الفعال گفت هر چند پیل واری زر در میزان احسان بادشاه به پریشه نسنجد و شخص همت سلطان در فضای پهناور کیهان نگنجد اما چون بر رای حکمت آرای عالیٰ مخفی نیست که شادی مفرط چون غم بی اندازه هادم اساس حیاتست اکنون نعوذ بالله این صله که بادشاه بدو فرمود بدو رسد بلاشک منفضی هلاک او خواهد بود