برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۶۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۵

ذکر و ناموس نهاده و ابواب ثنای جمیل بر چهرهٔ احوال خود کشاده است چون ایاز این سخن بعرض رسانید سلطان ازین معنی بر حسن میمندی خشمناک شد و او را بخطاب و عتاب عنیف دور فرمود که بواسطهٔ این حرکات ناصواب عرض مارا عرضه توبیخ و تثریب شعرا ساختی و به انواع نکوهش و ندام در زبان آن طایفه انداختی در جواب گفت که صلهٔ بادشاه از یکدرم تا صد هزار درم مساویست بلک اگر مشتی خاک از حضرت سلطان بدو فرستادندی بایستی که از روی اعزاز و اکرام آنرا بجای توتیا در باصره کشیدی و بساط رفاعت و حماقت بسر پنجه ادب و کیاست در نوردیدی چنانچه استادی گفته است

نظم

  ✽ عطا گرچه اندک دهد بادشاه ✽ ✽ به بسیاریش کرد باید نگاه ✽  
  ✽ که هرکس که منظور شاهی بود ✽ ✽ سزاوار دیهیم و گاهی بود ✽  
  ✽ گرت سیل باید بر قطره شو ✽ ✽ تو این نکته از عین حکمت شنو ✽  
  ✽ ز باران بود قطره از ابتدا ✽ ✽ ولیکن شود سیل در انتها ✽  

چون حسن میمندی این سخن بسلطان عرض کرد خاطر عزیز سلطان با فردوسی بد شد فرمود که آن قرمطی را بامداد در پای پیل اندازم و عقوبت او را عبرت سایر بی‌ادبان سازم حکایت غضب سلطان بفردوسی گفتند ازان بغایت بترسید و متحیر شد و وثاق فردوسی در حریم بارگاه سلطان بود بامداد