برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۶۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۴۷

بود اما به بیاض نبرده بود مسودات را پاره پاره کرد و در آتش انداخت و بسوخت

نظم

  ✽ زلال روان بخش این نظم پاک ✽ ✽ و در آتش فگند و نیاورد باک ✽  
  ✽ اگرچه شود کشته آتش ز آب ✽ ✽ ولیکن شد آن آب زاتش خراب ✽  

چون عازم شد که از غزنی بیرون رود بمسجد جامع در شد در موضعی که بادشاه می‌نشست این دو بیت بر دیوار نوشت

مثنوی

  ✽ خجسته درگه محمود زاولی دریاست ✽ ✽ چگونه دریا کان را کرانه پیدا نیست ✽  
  ✽ چو غوطه‌ها زدم و اندروندیدم در ✽ ✽ گناه بخت منست این گناه دریا نیست ✽  

پس از مسجد بیرون آمد و استطاعت زاد سفر نداشت و چون او را باایاز مبانی ابوت استحکام یافته بود مکتوبی بدو داد و گفت ای فرزند چون ازین تاریخ بست روز بگذرد در هنگامی که سلطان فراغ خاطر داشته باشد این را بدو رسان و روی همدیگر ببوسیدند و فردوسی برفت چون بست روز ازان بگذشت ایاز آن مکتوب بعرض سلطان رسانید چون مهر ازان برداشت این ابیات[۱] درانجا نوشته بود القصه چون فردوسی مکتوب

تسلیم ایاز کرد از غزنی بیرون آمد و هیچ زاد و


  1. این اشارت است بهجو فردوسی سلطان محمود را که در آخر احوال منطبع شد تا که سلسله کلام منقطع نگردد