برگه:Shahname-Turner Macan-01.pdf/۷۷

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۵۹

بیت

  ✽ اگر شاه را شاه بودی پدر ✽ ✽ بسر بر نهادی مرا تاج زر ✽  

و فردوسی از غایت حرمان که از مساعی جمیله بدو رسیده بود آهی بزد و غشی کرد چون او را بخانه بردند مرغ روحش از قالب قفس طیران و پرواز کرده بود و دران هنگام که فردوسی را بمقبره می‌بردند صلهٔ سلطان رسید و بشهر طوس در آوردند و فردوسی را دختری بود آن صله را پیش او بردند از قبول آن امتناع نمود و التفات هیچ بدان مقدار نکرد و آن رجه را به بنیان اوقاف او صرف کردند و بعضی گویند که خواهر فردوسی گفت برادرم را همیشه عزم آن بود که بند آب طوس را بسنگ و آهن ریخته کند و آن چیز ازو یادگار بماند اکنون این وجه صرف آن باید کرد القصه چنان کردند که خواهرش گفت و آن معروف به بند عائشه فرخ شد هنوز آثار آن باقی است و حکیم ناصر خسرو در سفرنامه آورده است که در تاریخ چهار صد و سی و هشت از هجری در سفر براه طوس رسیدم رباطی بزرگ نو ساخته بودند پرسیدم که این رباط که ساخته است گفتند این رباط از وجه صلهٔ فردوسی است که سلطان محمود از برای او فرستاده و چون خبر او پرسیدم گفتند او وفات یافته است و وارث او قبول نکرد و غرضداشت بسلطان کردند سلطان فرمود که همانجا عمارت کنید و این رباط خاصه ازان وجه اوست چنین گویند که چون فردوسی را