این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۶۵
چو شاه اردشیر و چو شاپور او | چو بهرام و نوشیروان نکو | |||||
چو پرویز و هرمز جو پورش قباد | چو خسرو که پرویز نامش نهاد | |||||
چنین نامداران گردن کشان | که دادم یکایک از ایشان نشان | |||||
همه مرده از روزگار دراز | شد از گفت من نامشان زنده باز | |||||
چو عیسیٰ من این مردگان را تمام | سراسر همه زنده کردم بنام | |||||
یکی بندگی کردم ای شهریار | که ماند ز تو در جهان یادگار | |||||
بناهای آباد گردد خراب | ز باران و از تابش آفتاب | |||||
پی افگندم از نظم کاخ بلند | که از باد و باران نیابد گزند | |||||
بدین نامه بر عمرها بگذرد | بخواند هرآنکس که دارد خرد | |||||
نه زین گونه دادی مرا تو نوید | نه این بودم از شاه گیتی امید | |||||
بد اندیش کش روز نیکی مباد | سخنهای نیکم به بد کرد یاد | |||||
بر بادشه پیکرم زشت کرد | فروزنده اخگر چو انگشت کرد | |||||
اگر منصفی بودی از راستان | که اندیشه کردی درین داستان | |||||
بگفتی که من در نهاد سخن | بدادستم از طبع داد سخن | |||||
جهان از سخن کردهام چون بهشت | ازین پیش تخم سخن کس نکشت | |||||
سخن گستران بیکران بودهاند | سخنها بی اندازه پیمودهاند | |||||
ولبک ار چه بودند ایشان بسی | همانا نگفت است ازینسان کسی | |||||
بسی رنج بردم درین سال سی | عجم زنده کردم بدین پارسی | |||||
جهاندار اگر نیستی تنگ دست | مرا بر سر گاه بودی نشست | |||||
بدانش نبد شاه را دستگاه | وگرنه مرا بر نشاندی بگاه | |||||
چو دیهیم دارش نبد در نژاد | ز دیهیم داران نیاورد یاد | |||||
اگر شاه را شاه بودی پدر | بسر بر نهادی مرا تاج زر | |||||
و گر مادر شاه بانو بدی | مرا سیم و زر تا بزانو بدی | |||||
چو اندر تبارش بزرگی نبود | نیارست نام بزرگان شنود | |||||
کف شاه محمود عالی تبار | نه اندر نه آمد سه اندر چهار | |||||
چو سی سال بردم بشهنامه رنج | که شاهم بیخشد بپاداش گنج | |||||
مرا زین جهان بی نیازی دهد | میان یلان سرفرازی دهد | |||||
بپاداش گنج مرا در کشاد | بمن جز بهای فقاعی نداد | |||||
فقاعی بیرزیدم از گنج شاه | ازان من فقاعی خریدم براه |