در ایران چه پیش از پیدایش اسلام و چه پس از پیدایش آن، نقش شیر معروف بوده که هم بر درفشها و سکهها و خرگاهها و دیگر ابزارهای شاهی مینگاشتهاند و هم پیکر آن را بر روی دیوارها یا بر سر دروازهها از سنگ میتراشیدهاند.
نخستین دلیل اینموضوع یکی سنگ شیر همدان است که از شاهکارهای فن سنگتراشی باستان و از بس سالخورده و پیر است، زمان و تاریخ آن از میان رفته. دیگری پیکر شیر و گاو است که در چندین جا بر دیوارهای کوشک هخامنشیان در استخر نگاشته شده. بدینسان که شیر چنگال بر کمر گاو فرو برده بدریدن آن پرداخته است.
دومین دلیل سکههای فراوانی است که پادشاهان ایران از مغولان و صفویان و دیگران با نقش شیر در دست هست. نگارنده دانههایی را از این سکهها در تصرف دارم و گراور برخی از آنها را نیز خواهیم دید.
سومین دلیل یادهایی است که شاعران پارسی در قصیدهها و مثنویهای خود از درفشها و نقشهای گوناگون آنها نموده و چه بسا که نام شیر را بردهاند. بلکه میتوان گفت که در زبان شاعران پارسی «شیر علم» یکی از ضربالمثلهای معروف بوده. این بیت مولوی رومی را:
ما همه شیریم شیران علم | حملهمان از باد باشد دمبدم |
کمتر کسی از دانا و کانا است که از بر نداند و در گفتگوهای خود مثلوار بر زبان نراند. ازرقی از شاعران زمان سلجوقیان میگوید:
بدان گهی که چو دریا یلان آهنپوش | برون شوند خروشان همال پیش همال | |||||
پلنگ و شیر بجنبند بر هلال علم | تن از نسیج یمانی و جان ز باد شمال |
جمالالدین عبدالرزاق میگوید:
ز هیبت تو دل شیر آسمان همه وقت | چنانکه شیر علم روز باد در خفقان |
هرگاه کسی در این باره بجستجو پرداخته بگرد آوردن شعرها که شاعران پارسی زبان درباره درفش و شیر آن سرودهاند کوشش نماید، شاید بیست صفحه بیشتر را پر سازد. ما تنها بگفته سه شاعر استاد که از گفتههایشان فائدههای دیگر نیز بدست میآید بسنده مینماییم:
استاد ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه در بسیار جاها یاد درفش مینماید و در دوجا درفشهای گوناگون سرداران ایران را یکایک میستاید. نخستین جا در داستان رستم و سهراب است که هجیر در پاسخ پرسشهای سهراب از یکایک سرداران ایران نام برده و درفش هر کدام را جداگانه میستاید. ما برای اینکه سخن بدرازا نیانجامد، از دیگر بخشهای داستان چشم پوشیده تنها بیتهایی را که در ستایش درفشهاست در اینجا مینگاریم: