یکی زرد خورشید پیکر درفش | سرش ماه زرین غلافش بنفش | |||||
زده پیش او پیل پیکر درفش | بنزدش سواران زرینه کفش | |||||
یکی شیر پیکر درفش بنفش | درخشان گهر در میان درفش | |||||
درفشش ببین اژدها پیکر است | بر آن نیز بر شیر زرین سر است | |||||
یکی گرگ پیکر درفش از برش | به ابر اندر آورده زرین سرش | |||||
درفش پس پشت پیکر گراز | سرش ماه سیمین و بالا دراز |
دومین جا در داستان «شمردن کیخسرو پهلوانان را» شعرهایی درباره درفشها دارد که برخی چون تکرار همان ستایشهاست که در شعرهای بالایین ستوده از یاد آنها چشم میپوشیم و برخی دیگر را که تکرار نیست در پایین مینگاریم:
یکی ماه پیکر درفش از برش | به ابر اندر آورده تابان سرش | |||||
درفشی برآورده پیکر پلنگ | همی از درفشش ببازید جنگ | |||||
یکی پیکر آهو درفش از برش | بدان سایه آهو اندر سرش (؟) | |||||
درفشی پس پشت پیکر همای | همی رفت چون کوه رفته ز جای |
فردوسی شاهنامه را از روی نامههای باستان که از زمان ساسانیان بیادگار مانده بود سروده و این یقین است که این ستایشهای درفشها نیز از آن نامههای باستان است. و از سوی دیگر چون داستان رستم و سهراب و کیخسرو بنیاد تاریخی ندارد، ما میدانیم که افسانهسرایان دوره ساسانیان آن را ساخته و این ستایشها را هم درباره درفشها از روی درفشهای زمان و سرزمین خود درست کردهاند. پس نتیجه اینست که در زمان ساسانیان و پیش از آنان در ایران درفشهای گوناگون از زرد و سرخ و بنفش و سیاه بکار برده و بر پرچمهای دیبای آنها شکلهای گوناگون از خورشید و ماه و شیر و پلنگ و گرگ و گراز و پیل و اژدها و آهو و مرغ همای نگاشته و بر نوک آنها پیکرهایی از ماه و از شیر، از سیمین و از زرین نصب مینمودهاند.
پس از فردوسی، فخرالدین اسعد گرگانی که از شاعران زمان سلجوقیان است، در مثنوی ویس و رامین که اصل آن افسانهای بخط و زبان پهلوی بوده و او بخواهش ابوالفتح المظفر پسر رییسالرؤساء از نزدیکان ملکشاه که حکمرانی سپاهان را داشته بپارسی آنزمان نظم نموده، در ستایش رزمی میگوید:
چو سروستان شده دشت از درفشان | چو دیبای درفشان مه درفشان | |||||
فراز هر یکی زرین یکی مرغ | عقاب و باز با طاوس و سیمرغ | |||||
بزیر ماه در شیر آبگون رنگ | تو گفتی شیر دارد ماه در چنگ |