این برگ همسنجی شدهاست.
۱۰۰
ترانههای خیام
۹۷
✽ ساقی غم من بلند آواز شده است، | ||||||
سرمستی من برون ز اندازه شده است؛ | ||||||
با موی سپید سر خوشم کز می تو، | ||||||
پیرانه سرم بهار دل تازه شده است. |
۹۸
✽ تنگی می لعل خواهم و دیوانی، | ||||||
سد رمقی باید و نصف نانی، | ||||||
وانگه من و تو نشسته در ویرانی، | ||||||
خوشتر بود آن ز ملکت سلطانی. |
۹۹
✽ من ظاهر نیستی و هستی دانم، | ||||||
من باطن هر فراز و پستی دانم؛ | ||||||
با اینهمه از دانش خود شرمم باد، | ||||||
گر مرتبهای ورای مستی دانم. |
۱۰۰
از من رمقی بسعی ساقی مانده است، | ||||||
وز صحبت خلق، بیوفائی مانده است؛ | ||||||
از بادهٔ دوشین قدحی بیش نماند. | ||||||
از عمر ندانم که چه باقی مانده است! |