این برگ همسنجی شدهاست.
۱۰۲
ترانههای خیام
۱۰۴
✽ رندی دیدم نشسته بر خنگ زمین، | ||||||
نه کفر و نه اسلام و نه دنیا و نه دین، | ||||||
نی حق، نه حقیقت، نه شریعت نه یقین | ||||||
اندر دو جهان کرا بود زهرهٔ این؟ |
۱۰۵
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم، | ||||||
فانوس خیال از او مثالی دانیم: | ||||||
خورشید چراغ دان و عالم فانوس، | ||||||
ما چون صوریم کاندر او گردانیم. |
۱۰۶
چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست، | ||||||
چون هست ز هر چه هست نقصان و شکست، | ||||||
انگار که هست، هر چه در عالم نیست، | ||||||
پندار که نیست، هر چه در عالم هست. |
۱۰۷
بنگر ز جهان چه طرف بر بستم؟ هیچ، | ||||||
وز حاصل عمر چیست در دستم؟ هیچ، | ||||||
شمع طربم، ولی چو بنشستم، هیچ، | ||||||
من جام جمم، ولی چو بشکستم، هیچ. |