نسبت این رباعیات را از خیام معروف سلب بکنیم، آیا به کی آنها را نسبت خواهیم داد؟ لابد باید خیام دیگری باشد که همزاد همان خیام معروف است و شاید از خیام منجم هم مقامش بزرگتر باشد. ولی در هیچ جا بطور مشخص اسم او برده نشده و کسی او را نمیشناخته، در صورتیکه بایستی در یک زمان و یک جا و بیک طرز با خیام منجم زندگی کرده باشد. پس این بغیر از خود خیام که ژنی بیمانند او به انواع گوناگون تجلی میکرده و یا شبح او کس دیگری نبوده. اصلا آیا کس دیگری را بجز خیام سراغ داریم که بتواند اینطور ترانه سرائی بکند؟
چند قطعه شعر عربی از خیام مانده است، ولی از آنجائیکه هیچیک از شعرا نتوانستهاند آنها را بشعر فارسی بزبان خیام در بیاورند از درج آن چشم پوشیدیم.
بنا بخواهش دوست هنرمندم آقای درویش نقاش، این مقدمه را اجمالا به ترانههای خیام نوشتم تا راهنمای تابلوهای ایشان بشود. درین کتاب ترانههای خیام مطابق سبک و افکار فلسفی مرتب شده و رباعیاتی که بنظر مشکوک میآمده جلو آنها یک ستاره گذاشته شده، این رباعیات بر فرض هم از خود خیام نباشد از پیروان خیلی زبر دست او خواهد بود که مستقیماً از فکر فیلسوف و شاعر بزرگ الهام گرفتهاند.
تهران، ۴ مهر – ۱۳۱۳