این برگ همسنجی شدهاست.
درد زندگی
۱۶
امروز که نوبت جوانی من است، | ||||||
می نوشم از آنکه کامرانی من است؛ | ||||||
عیبم مکنید. گر چه تلخ است خوش است، | ||||||
تلخ است، از آنکه زندگانی من است. |
۱۷
گر آمدنم بمن بدی، نامدمی. | ||||||
ور نیز شدن بمن بدی، کی شدمی؟ | ||||||
به زان نبدی که اندرین دیر خراب، | ||||||
نه آمدمی، نه شدمی، نه بدمی. |
۱۸
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟ | ||||||
وز تار وجود عمر ما پودی کو؟ | ||||||
در چنبر چرخ جان چندین پاکان، | ||||||
میسوزد و خاک میشود، دودی کو؟ |