این برگ همسنجی شدهاست.
۸۲
گردش دوران
۴۲
✽ میپرسیدی که چیست این نقش مجاز، | ||||||
گر بر گویم حقیقتش هست دراز، | ||||||
نقشی است پدید آمده از دریائی، | ||||||
و آنگاه شده بقعر آن دریا باز. |
۴۳
جامی است که عقل آفرین میزندش، | ||||||
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش؛ | ||||||
این کوزه گر دهر چنین جام لطیف | ||||||
میسازد و باز بر زمین میزندش! |
۴۴
اجزای پیالهای که در هم پیوست، | ||||||
بشکستن آن روا نمیدارد مست، | ||||||
چندین سر و ساق نازنین و کف دست، | ||||||
از مهر که پیوست و به کین که شکست؟ |
۴۵
عالم اگر از بهر تو میآرایند، | ||||||
مگرای بدان که عاقلان نگرایند؛ | ||||||
بسیار چو تو روند و بسیار آیند. | ||||||
بربای نصیب خویش کت بربایند. |