این برگ همسنجی شدهاست.
۹۴
ترانههای خیام
۸۱
روزی که نهال عمر من کنده شود، | ||||||
و اجزام ز یکدگر پراکنده شود؛ | ||||||
گر زانکه صراحئی کنند از گل من، | ||||||
حالی که ز باده پر کنی زنده شود. |
۸۲
✽ در پای اجل چو من سر افکنده شوم، | ||||||
وز بیخ امید عمر بر کنده شوم، | ||||||
زینهار، گلم بجز صراحی نکنید، | ||||||
باشد که ز بوی می دمی زنده شوم. |
۸۳
✽ یاران بموافقت چو دیدار کنید، | ||||||
باید که ز دوست یاد بسیار کنید؛ | ||||||
چون بادهٔ خوشگوار نوشید بهم، | ||||||
نوبت چو بما رسد نگونسار کنید. |
۸۴
✽ آنانکه اسیر عقل و تمییز شدند، | ||||||
در حسرت هست و نیست ناچیز شدند؛ | ||||||
رو باخبرا، تو آب انگور گزین، | ||||||
کان بیخبران بغوره میویز شدند! |