برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۰۷

در نمونه‌خوانیِ این برگ مشکلی وجود دارد.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۷۷۸
 

جنگ سوم مهرماه که با شکست دولتیان بپایان رسید دوره دیگری بازگشت سپهدار از هواداری دولت در تاریخ جنگهای تبریز باز کرد: مردم از ترس درآمده این دانستند که یکشهری چون درفش مردانگی برافراشت دست یافتن بآنجا کار بس دشواری میباشد. هواداران دولت نومید شدند. نام عین‌الدوله خوار گردید. سپاه ماکو همچون دیگر سپاهها بشمار رفت. مردم دوچی پستوه آمده بگله برخاستند. ترانه‌های ریشخندآمیزی به زبانها افتاد و بحگان بر سر کوچه‌ها خواندند:

  «اردوی ماکو دوشو بدی لنگه اهل دوچی گلو بدی تنگه»  

در همین زمانهاست که سپهدار نیز از هواداری دولت بیزاری جسته با دسته‌های خود از کنار تبریز بازگشت. هم خواهیم دید که مجاهدان که تا اینهنگام بیش از همه بجلوگیری می‌پرداختند از این زمان عنوان تاختن گرفته و بیک رشته فیروزیهای پیاپی رسیدند.

روز آدینه که آن جنگ بزرگ رویداد شب شنبه باز از سنگرها آواز تفنگ شنیده می‌شد. روز شنبه هنگام نیمروز بار دیگر جنگ آغاز و دولتیان از مارالان و سر خیابان، و از اینسو از راه پل‌آجی بازار رزم را گرم ساختند، و خود شگفت مینمود که پس از آن غوغای دیروز بار دیگر بزورآزماپی پردازند تا غروب هنگامه برپا و غرش توپ و آوای تفنگ در کار بود تا آرام گردید.

روز یکشنبه پنجم مهر با آنکه روز یکم رمضان و مردم شهر و بسیاری از دولتیان روزه میگرفتند، باز از نیمروز بتاخت و جنگ برخاستند.

شنیدنیست که در این هنگام که رمضان رسیده بود همانا رحیم‌خان از حاجی میرزاحسن پرسیده که روزه بگیرد یا نه، و نماز را درست بخواند یا کوتاهتر، و حاجی‌میرزاحسن با خط خود پاسخی نوشته که چون در دست ماست همان را در پایین میآوریم:

«جناب سردار نصرت مدتی است در شهر تبریز است باید نمازش را تمام کند و

پ ۲۴۳ باقرخان سالار