برگه:TarikhMokhtasareDolateGhadimeRoom.pdf/۱۰۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۱۰۳ —

و در صدد مصالحهٔ با رومیها برآمدند و ایشان امتناع نمودند و در ابن باب حکایتی منقول است که خالی از غرابتی نیست و آن از قرار ذیل است:

دولت کارتاژ رگولوس سردار رومی را که نزد خود اسیر داشت مأمور کرد که بروم رفته از جانب کارتاژ تکلیف مصالحه یا مبادلهٔ اسرا نماید اما قبل از وقت او را قسم دادند که اگر دولت روم تکلیف ایشانرا قبول نکرد باز بکارتاژ مراجعت کند و کما فی‌السابق باسیری باقی بماند و رگولوس این ماموریت را قبول نمود لکن چون بایطالیا رفت بداخل شهر روم قدم نگذاشت و گفت من عنوان اسیری دارم و بنابراین فعلا رومی محسوب نمیشوم اما در باب تکلیفی که کارتاژیها کرده‌اند با اینکه صرفهٔ من در آنست مصلحت دولت دوم نیست که آنرا قبول کند. مجلس سنا هم بموجب سفارش او تکلیف دولت کارتاژ را رد نمود و رگولوس باسیری رجعت کرد و هرچه اعضاء سنا و دوستان او خواهش و اصرار کردند در روم بماند و زوجه و اولادش تضرع و زاری نمودند نپذیرفت و گفت قول داده و عهد کرده‌ام که مراجعت نمایم و خلاف وعده جایز نیست. جون بکارتاژ رفت مردم آنشهر بتلافی اینکه رومیها تکلیف ایشان را نپذیرفته رگولوس را با شکنجه و عذاب کشتند یعنی پلک چشمهای او را بریده در مقابل آفتاب نگاهش داشتند و بعد از آزارهای بسیار او را بدرون چلبکی که