خواند و همه کس را مجبور کرد او را پرستش نمایند و تصاویر و مجسمههای او را در معابد بگذارند. حتی نقل کردهاند که اسب خاص خویش را عنوان کاهنی داد و میخواست او را کنسول نماید. کارگزاران و سناتورها را بیجهت میزد و شکنجه میکرد، زنهای مردم را ضبط میکرد و بعد رها مینمود.
از قرار منقول خود این امپراطور میگفته است من دربارهٔ همهکس همه کار حق دارم بکنم. روزی در ضیافتی که باعیان روم داده بود ناگهان بنای خنده را گذاشت و گفت خندهٔ من از آنست که فکر میکنم بیک اشاره تمام شما را میتوانم محکوم بقتل سازم. نیز از کلمات اوست که آرزو داشتم تمام ملت روم یک سر داشته باشند تا بتوانم آنرا بیک ضربت قطع نمایم. در اکل و شرب هم افراط میکرد و مهمانیهای پرمخارج مینمود و کالسکهچیان و مقلدان و غلامان جنگی را بضیافت خود دعوت میکرد و حکایت کردهاند که شبی یکی از ضیافتهای خود را باینطریق ختم نمود که مدعوین را بدریا انداخت.
خزائنی را که تیبر جمعآوری نموده بود کالیگولا بزودی تلف کرد و برای تحصیل پول بنای حکم قتل مردمان متمول و ضبط اموال ایشان را گذاشت. هرماه سه دفعه صورتی از اسامی اشخاص غنی ترتیب داده چند نفر از آنها را محکوم بقتل مینمود و میگفت حساب صاف میکنم. یک روز قمار کرده و