برگه:TarikhMokhtasareDolateGhadimeRoom.pdf/۳۶۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
— ۳۶۶ —

میباشد و او نادان و ابله بود و میل داشت مثل نسوان لباس بپوشد و صورت خود را رنگین کند. قدرت امپراطوری را برای امور مملکت بکار نمیبرد و فقط بعیش و عشرت میپرداخت و جدهٔ خویش را بامور ملکی وامیداشت و کارها را برقاصان و دلاکان میداد. چون در سوریه کاهن معبد خورشید بود سنگ سیاهی را که بت آن معبد بود بروم آورد و آنجا معبدی برای آن بنا نمود و تشریفات زیاد برای آن فراهم کرد. البسهٔ خودرا تماما از ابریشم قرار داده و هر جامه را بکبار بیشتر نمی‌پوشید. کف عمارت خود را از خاک طلا میپوشانید، روی بستری از گل مبخوابید و حمام خود را از گلاب پر میکرد و شرح اعمال این امپراطور طولانی است. بالاخره لشکریان بر او شوریده بقتلش رسانیدند و پسرخالهٔ او را که الکساندر سور[۱] نام داشت امپراطور کردند (۲۲۲).

الکساندر سور جوانی مهذب و عاقل بود و از میان امپراطوران روم مارکورل را سرمشق خود قرار داده بود و سعی داشت که از روی هدف و صحت سلطنت نماید. بالای قصر خود این عبارت را نقش کرده بود ( با دیگران مکن آنچه میخواهی که دیگران با تو نکنند ) و نمازخانه‌ای داشت که هر روز بآنجا رفته بعبادت میپرداخت و مجسمهٔ اشخاصی را که منعمین نوع بشر مینامید از قبیل حضرت ابراهیم و حضرت عیسی و آپلن و غیره در آنجا قرار داده بود.


  1. Alexandre Sévère