این برگ همسنجی شدهاست.
غزل
«امشب به قصهٔ دل من گوش میکنی»
«فردا مرا چو قصه فراموش میکنی»
ه، ا، سایه
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی
سنگی و ناشنیده فراموش میکنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربههای وسوسه مغشوش میکنی
دست مرا که ساقهٔ سبز نوازش است
با برگهای مرده همآغوش میکنی
گمراهتر ز روح شرابی و دیده را
در شعله مینشانی و مدهوش میکنی
۲۵