برگه:Tavalludi Digar - Farogh Farrukhzad.pdf/۵۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ای تپش‌های تن سوزان من

آتشی در مزرع مژگان من

ای ز گندمزارها سرشارتر

ای ز زرین شاخه ها پربارتر

ای در بگشوده بر خورشیدها

در هجوم ظلمت تردیدها

با توام دیگر ز دردی بیم نیست

هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

 
 

ای دل تنگ من و این بار نور؟

هایهوی زندگی در قعر گور؟

 
 

ای دو چشمانت چمنزاران من

داغ چشمت خورده بر چشمان من

پیش از اینت گر که در خود داشتم

هرکسی را تو نمیانگاشتم

۴۷
عاشقانه