آشنایان من، از جمله آقا میرزا علی هیئت، در آن حزب جا گرفتند. ولی من کناره جستم. روزی نیز مرا با دیگران خوانده بودند. رفتیم و سخنانی شنیدیم و پاسخی نگفته برخاستیم.
شنیدنی بود که کسانی از همان هکماوار بنزد عثمانیان رفته جاسوسی مرا کرده بودند که از همراهان خیابانیست. من چون اینرا شنیدم بهتر دانستم خانهمان را از آنکوی بیرون آورم و چون مادرم نمیبود که جلو گیرد، خانهای در لیلاوا که از بهترین کویهای تبریز است اجاره کرده از هکماوار بیرون آمدیم.
عثمانیان امیدمند می بودند که در آذربایجان خواهند بود. این بود رشته کارها را بدست گرفته به کوششهای دیگری هم پرداختند. از جمله میرزا تقی خان که یکی از رازداران خیابانی میبود و اینزمان به عثمانیان پیوسته منشی یوسف ضیاء، نماینده سیاسی ایشان شده بود، روزنامهای به زبان ترکی بنام «آذرآبادگان» بنیاد گذاشت که از شماره نخست آن از ترک بودن آذربایجانیان و اینکه آذربایجان از نخست سرزمین ترکان بوده سخن راند.
ولی با همه اینها، چون جنگ جهانگیر با شکست آلمان و همدستان او پایان پذیرفت و گفتگوی آشتی آغاز یافت، در مهرماه آنان نیز تبریز را رها کرده بیرون رفتند. «اتحاد اسلام» که پیاپی «بیانیه»ها بیرون میداد نیز نابود شد.
پس از رفتن ایشان مکرمالملک نامی از اعیانزادگان تبریز «نایب الایاله» شد، و این مرد از دشمنان آزادی میبود و پی آزار آزادیخواهان میگشت. ولی در بیرون آدمکشیهای خیابانی و نوبری و دیگر کارهای ایشانرا بهانه می گرفت. همچنان کارهای بد برخی از دموکراتها را به رخ ما میکشید.
سید جلیل اردبیلی
در این هنگام آقا سید جلیل اردبیلی که از پیشگامان آزادیخواهان تهران بوده و این زمان از استانبول بازمیگشت به تبریز آمد. من با او و با کسانی از شناختگان دموکراتها با هم نشسته چنین نهادیم که بکار پرداخته برخی کسانی را که در زمان نیرومندی دموکراتها به آزار مردم برخاسته یا در هنگام بودن عثمانیان دورویی نموده و به آنان پیوستهاند بیرون گردانیم و بدینسان دسته