برگه:Zendegani-man.pdf/۵۴: تفاوت میان نسخه‌ها

Rostam2 (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح ارقام
 
Mymihan2 (بحث | مشارکت‌ها)
←‏مشکل‌دار: عکس دارد
وضعیت برگوضعیت برگ
-
نمونه‌خوانی‌نشده
+
مشکل‌دار
متن برگ (در تراگنجانی خواهد آمد):متن برگ (در تراگنجانی خواهد آمد):
خط ۱: خط ۱:
را به من داد، همه را نیک خواندم. می باید بگویم: تاریخ باب و بها و ازل را نیک شناخته ولی در میان دو
‫زندگانی من ‪ /‬احمد کسروی ‪........................................................................................................................................................................‬‬
چیز سازش نیافته بودم: از یکسو جانفشانیهای بسیار مردانه بابیان نخست - از ملاحسین بشرویه‌ای و
حاجی ملامحمد على بار فروش و ملامحمد علی زنجانی و قرة العين و حاجی سلیمان خان و دیگران - که جای
گمانست که آمیغ‌هایی<ref> آميغ= حقیقت (ویراینده)</ref> را دیده و در راه آنها می بوده که به چنان جانبازیهای مردانه می کوشیده اند، و از یکسو
نوشته های باب که هیچ معنایی نداشته و رویهمرفته به آشفته گویی ماننده تر می بوده. این یک
چیستانی<ref>چیستان= معما (ویراینده)</ref> در دل من شده بود. با این حال چون می شنیدم بهاییان «مبلغان» می دارند، که به همه جا می روند
می پنداشتم باری<ref> باری= لااقل ، اقلا</ref> سخنان گیرایی می دارند، و خود در شگفت شدم هنگامیکه دیدم این مبلغان بجای دلیل
حدیث می آورند: «يأتي بشرع جدید و کتاب جدید.»<ref>پارسی: سخن می‌آید با راه تازه و نامه تازه»</ref>
یا شعر حافظ می خوانند


«شیراز پر غوغا شود شکر لبی پیدا شود».
‫‪۵۴‬‬


نیز در گفتگو در هر کجا که در می مانند آنرا ناانجام گزارده به سخن دیگری می پردازند.
‫را به من داد‪ ،‬‌همه را نیک خواندم‪ .‬می باید بگویم‪ :‬تاریخ باب و بها و ازل را نیک شناخته ولی در میان دو‬
چند روز دیگر نشستی دیگر برپا شد و آن نیز بی هیچ نتیجه به پایان رسید. تنها نتیجه این شد که
‫ن نخست ـ از ملا حسین بشرویهای و‬
شاگردان دیگر به سراغ آنان نرفتند.
‫چیز سازش نیافته بودم‪ :‬از یکسو جانفشانیهای بسیار مردانه بابیا ِ‬
‫حاجی ملا محمد علی بار فروش و ملا محمد علی زنجانی و قره العین و حاجی سلیمان خان و دیگران ـ که جای‬
‫گمانست که آمیغ‪ ۱‬‌هایی را دیده و در راه آنها می‌بوده که به چنان جانبازیهای مردانه می‌کوشیدهاند‪ ،‬و از یکسو‬
‫نوشته های باب که هیچ معنایی نداشته و رویهمرفته به آشفتهگویی ماننده تر می‌بوده‪ .‬این یک‬
‫چیستانی‌‪ ۲‬در دل من شده بود‪ .‬با این حال چون می شنیدم بهاییان »مبلغان« می‌دارند‪ ،‬که به همه جا می روند‬
‫می‌پنداشتم باری‪ ۳‬سخنان گیرایی می‌دارند‪ ،‬و خود در شگفت شدم هنگامیکه دیدم این مبلغان بجای دلیل‬
‫حدیث می‌آورند‪» :‬یأتی بشرع جدید و کتاب جدید«‪ .۴‬یا شعر حافظ می‌خوانند‪:‬‬
‫شکر لبی پیدا شود«‪.‬‬


نویسنده کتاب
‫»شیراز پر غوغا شود‬


این پیکره در سال ۱۳۰۸ برداشته شده
‫نیز در گفتگو در هر کجا که در می‌مانند آنرا نا انجام گزارده به سخن دیگری می‌پردازند‪.‬‬
‫چند روز دیگر نشستی دیگر برپا شد و آن نیز بی هیچ نتیجه به پایان رسید‪ .‬تنها نتیجه این شد که‬
‫شاگردان دیگر به سراغ آنان نرفتند‪.‬‬


از آن نشستها من می دانستم که این مبلغان سخنی با دلیل ندارند و اگر گفتگو از راهش پیش رود درمانند. چندی پس از آن میرزا اسماعیل خان که از آن نشستها آگاهی نمیداشت روزی با من
‫نویسنده کتاب‬
‫این پیکره در سال ‪ ۱۳۰۸‬برداشته شده‬

‫از آن نشستها من می دانستم که این مبلغان سخنی با دلیل ندارند و اگر گفتگو از راهش‬
‫پیش رود درمانند‪ .‬چندی پس از آن میرزا اسماعیل خان که از آن نشستها آگاهی نمی‌داشت روزی با من‬
‫‪ -۱‬آمیغ = حقیقت‬

‫)ویراینده(‬

‫‪ -۲‬چیستان = معما‬

‫)ویراینده(‬

‫‪ -۳‬باری = لااقل ‪ ،‬اقلا‬

‫)ویراینده(‬

‫‪ -۴‬پارسی سخن ‪» :‬می آید با راه تازه و نامه تازه«‬

‫)ویراینده(‬