برگه:سنگی بر گوری.pdf/۶۲: تفاوت میان نسخه‌ها

Arash.z (بحث | مشارکت‌ها)
←‏نمونه‌خوانی‌نشده: صفحه‌ای تازه حاوی «با انتخاب یکی از این‌ها دیگران را از قلمرو ذهنت بیرون کنی؟ و این (یکی) چه مال...» ایجاد کرد
 
وضعیت برگوضعیت برگ
-
نمونه‌خوانی‌نشده
+
نمونه‌خوانی‌شده
سرایند (در تراگنجانی نخواهد آمد):سرایند (در تراگنجانی نخواهد آمد):
خط ۱: خط ۱:
{{سصم||۶۲|}}
{{سصم|||۶۱}}
متن برگ (در تراگنجانی خواهد آمد):متن برگ (در تراگنجانی خواهد آمد):
خط ۱: خط ۱:
با انتخاب یکی از این‌ها دیگران را از قلمرو ذهنت بیرون کنی؟ و این (یکی) چه مال خودت، چه سر راهی،
'''با انتخاب یکی از اینها دیگران را از قلمروذهنت بیرون کنی؟ واین (یکی) چه مال خودت، چه سرراهی، چه زلزله زده.. هر کدام که باشند در یک دنیا را بروی تو خواهند بست. تورا وادار خواهند کرد که از یک دنیابه (یکی) قناعت کنی.''' اما یکی جای دیگر مغزم چیزی جنبید که '''برو بابا. .. ژیدهم همین اداها را در آورده بود ...''' و گفتم:

−دیدی بابا چه خوب کردیم آمدیم.

−آره. آدم غم خودش را فراموش می کند.

دیدن اموات هم همین خاصیت را دارد. اما اینها بیشتر شان به تصدق آمده اند. به کفاره دادن، مردم شهری با کامیون های پر و پیمان و سیاهپوش می رسیدند. باد کرده و پرطمطراق. و یکت مرتبه جاده در نقطه ای بند می آمد. هجوم دهاتیمها و نظارت سربازان که از سر بازی فقط تفنگ بیکاره ای داشتند. و تانکرهای آب و نفت و تیری چادرها را که داشتند می کوبیدند. و مزرعه ها رها شده بود و قناتها ریخته و سرچشمه ها خشک و فریاد کشت را می شنیدی و ناله تک درخت های بی آب مانده را. و هیچکس در آبادی خبر لاشه های گم شده زیر آوار. و همه کنار جاده منتظر. و نگران یک لحاف بیشتر یا یک چادر بزرگتر یا یک کیسه برنج برای زمستان. ومخبرها پلاس و جاده های فرعی پراز گر و خاك. و یک جا باتير وخاك پلی بر نهری خشک می بستند تا او لين پیام آور شهر باباری از خیرات و مبرات به ده کورۂ ویران شده ای