از وبگاه تنزیل و نرم‌افزار جامع تفاسیر نور متن اصلی: سورة الزخرف در ویکی‌نبشته عربی

به نام خداوند بخشنده مهربان

حم (رسول و جانشینانش بر اسرار این حرف آگاهند. یا اشاره به دو اسم حمید و مجید خداست) (۱)

قسم به این کتاب روشن بیان. (۲)

که ما آن را قرآنی به لسان فصیح عربی مقرر داشتیم تا مگر شما (بندگان در فهم آن) عقل و فکرت کار بندید. (۳)

و همانا این کتاب نزد ما در لوح محفوظ که اصل مخزن کتب آسمانی است بسی بلند پایه و محکم اساس است. (۴)

آیا ما از متذکر ساختن شما (به قرآن) چون (به انکار آن) بر خویش ستم می‌کنید صرف نظر کنیم؟ (۵)

و چقدر پیمبرانی در اقوام پیشین (برای هدایت خلق) فرستادیم. (۶)

و بر مردم هیچ رسولی نمی‌آمد جز آنکه او را به مسخره (و انکار) می‌گرفتند. (۷)

ما هم قوی‌ترین سرکشانشان را هلاک کردیم و شرح حال پیشینیان (برای عبرت مردم) گذشت. (۸)

و اگر از این کافران بپرسی که آسمان‌ها و زمین را که آفریده؟ البته جواب دهند خدای مقتدر دانا آفریده است. (۹)

همان خدایی که زمین را مهد آسایش شما بندگان قرار داد و در آن راهها بر (تحصیل امر معاش و معاد) شما پدید آورد تا مگر هدایت یابید. (۱۰)

و آن خدایی که از (باران) آسمان آبی به قدر و اندازه نازل کرد و به آن صحرا و دیار مرده خشک را زنده گردانیدیم. همین گونه شما هم (از قبرها) بیرون آورده می‌شوید. (۱۱)

و آن خدایی که همه موجودات عالم را جفت آفرید و برای سواری شما بندگان کشتیها و چهار پایان را (در آب و خاک) مقرر فرمود. (۱۲)

تا چون با کمال تسلط بر پشت آن‌ها نشستید متذکر نعمت خدایتان شوید و گویید: پاک و منزّه خدایی که این (انواع کشتی و چهار پایان قوی) را مسخر ما گردانید و گرنه ما هرگز قادر بر آن نبودیم. (۱۳)

و بازگشت ما البته به سوی خدای ما خواهد بود. (۱۴)

و مشرکان برای خدا چیزی را (مانند فرشته) که بنده و مخلوق اوست جزء (وجود و فرزند واقعی او) قرار دادند (زهی جهل و کفر و سفاهت) که انسان بسیار ناسپاس و کفرش آشکار است. (۱۵)

(ای مشرکان) آیا خدا از مخلوقات خود بر خویش دختران را برگزید و شما را به پسران امتیاز داد؟ (۱۶)

و حال آنکه هر کدام از مشرکان را به دختری که به خدا نسبت دادند مژده دهند (ننگ دارد و) رویش (از غم) سیاه می‌شود در حالی که پر از خشم و اندوه است. (۱۷)

آیا کسی که به زیب و زیور پرورده می‌شود (یعنی دختران) و در خصومت (از حفظ حقوق خود) عاجز است (چنین کس لایق فرزندی خداست). (۱۸)

و فرشتگان را که مخلوق و بندگان خدا هستند دختر می‌خوانند. آیا در وقت خلقت آن‌ها حاضر بودند؟ (و دیدند که آن‌ها دخترند؟ اگر آن‌ها بر این گواهی دهند) البته شهادت (کذب) شان (در نامه عملشان) نوشته شده و بر آن سخت مؤاخذه می‌شوند. (۱۹)

و مشرکان گویند: اگر خدا می‌خواست ما آن‌ها (فرشتگان و بتان) را نمی‌پرستیدیم. گفتار آن‌ها نه از روی علم و دانش است بلکه به وهم و پندار باطل خویش می‌گویند. (۲۰)

یا مگر بر آن‌ها از این پیش کتابی فرستادیم که (در این سخن جبر و عقیده باطل) به آن کتاب استدلال می‌کنند؟ (۲۱)

بلکه گفتند: ما پدران خود را به عقاید و آیینی یافتیم و البته ما هم که در پی آن‌ها رویم بر هدایت هستیم. (۲۲)

و همچنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر و دیاری نفرستادیم جز آنکه اهل ثروت و مال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین و عقایدی یافتیم و از آن‌ها البته پیروی خواهیم کرد. (۲۳)

آن رسول ما به آنان گفت: اگر چه من به آیینی بهتر از دین (باطل) پدرانتان شما را هدایت کنم (باز هم پدران را تقلید می‌کنید)؟ آن‌ها پاسخ دادند (به هر تقدیر) ما به آنچه شما را به رسالت آن فرستاده‌اند کافریم. (۲۴)

ما هم از آن مردم (پر غرور و عناد) انتقام کشیدیم، بنگر تا عاقبت حال کافران مکذّب به کجا کشید؟ (۲۵)

(یاد آر) وقتی که ابراهیم با پدر (یعنی عموی خود) و قومش گفت: من از معبودان شما سخت بیزارم. (۲۶)

و جز آن خدایی که مرا آفریده و البته مرا هدایت خواهد کرد نمی‌پرستم. (۲۷)

و خدا این خدا پرستی را در همه ذرّیّت او تا قیامت کلمه باقی گردانید، باشد که (همه فرزندانش به خدای یکتا) رجوع کنند. (۲۸)

(و من تعجیل در عقوبت کافران نکردم) بلکه آنان و پدرانشان را (مهلت داده و از عمر) بهره‌مند کردم تا آنکه دین حق و رسول مبین بر آن‌ها آمد. (۲۹)

و چون حق به سوی آن‌ها آمد گفتند: این (قرآن) سحر است و ما به (وحی بودن) آن ایمان نداریم. (۳۰)

و باز گفتند: چرا این قرآن بر آن مرد بزرگ قریه مکّه و طایف (ولید و حبیب یا عروة بن مسعود) نازل نشد؟ (۳۱)

آیا آن‌ها باید فضل و رحمت خدای تو را تقسیم (و مقام نبوت را تعیین) کنند؟ در صورتی که ما خود معاش و روزی آن‌ها را در حیات دنیا تقسیم کرده‌ایم و بعضی را بر بعضی به درجاتی (از مال و جاه دنیوی) برتری داده‌ایم تا بعضی از مردم (به ثروت) بعضی دیگر را مسخر خدمت کنند، و (بهشت، دار) رحمت خدا از آنچه (از مال دنیا) جمع می‌کنند بسی بهتر است. (۳۲)

و اگر نه این بود که مردم همه یک نوع و یک امّتند ما (از پستی و بی‌قدری دنیا) برای آنان که کافر به خدا می‌شوند سقف خانه‌هاشان را از نقره خام قرار می‌دادیم و (چندین طبقه که) نردبامهایی (نصب کرده) که بر سقف بالا روند. (۳۳)

و نیز بر منزلهاشان (از بزرگی و وسعت) درهای بسیار و تختهای زرنگار که بر آن تکیه زنند قرار می‌دادیم. (۳۴)

و عماراتشان به زر و زیور می‌آراستیم، و اینها همه متاع (پست فانی مردم) دنیاست و (نعمتهای ابدی) آخرت نزد خدای تو مخصوص اهل تقواست. (۳۵)

و هر که از یاد خدا (و حکم قرآن) رخ بتابد شیطانی را بر او برانگیزیم تا یار و همنشین دایم وی باشد. (۳۶)

و آن شیاطین همیشه آن مردم از خدا غافل را از راه خدا باز دارند (و به ضلالت در افکنند) و پندارند که هدایت یافته‌اند. (۳۷)

(و چنین کس سرگرم دنیا شود) تا وقتی که به سوی ما باز آید آن گاه با نهایت حسرت گوید: ای کاش میان من و تو (ای شیطان) فاصله‌ای به دوری مشرق و مغرب بود که تو بسیار همنشین و یار بد اندیشی بر من بودی. (۳۸)

و (ای ستمکاران، پشیمانی) هرگز در آن روز به حال شما سودی ندارد، زیرا در دنیا ظلم کردید، که امروز با شیاطین البته در عذاب دوزخ شریک هستید. (۳۹)

آیا تو این کران را سخنی توانی آموخت یا این کوران (باطن) و آن را که دانسته به گمراهی می‌رود هدایت توانی کرد؟ (۴۰)

پس اگر ما تو را به جوار خود بریم بعد از تو سخت از آن‌ها انتقام می‌کشیم. (۴۱)

یا عذابی را که به آن‌ها وعده دادیم به تو می‌نمایانیم (و به شمشیر تو از آن‌ها انتقام می‌کشیم) که ما همه گونه بر (هلاک) آن‌ها قادریم. (۴۲)

پس به قرآنی که تو را وحی می‌شود تمسّک کن که البته تو به راه راست (و طریق حق) هستی. (۴۳)

و قرآن برای تو و (مؤمنان) قومت شرف و نام بلندی است، و البته شما امت را باز می‌پرسند (که با قرآن چه کردید؟). (۴۴)

و از رسولانی که پیش از تو فرستادیم باز پرس (یعنی از سیرت آن‌ها باز جو) که آیا ما جز خدای یکتای مهربان خدایان دیگری را معبود مردم قرار دادیم؟ (۴۵)

و ما موسی را با آیات و معجزاتی که به او دادیم به سوی فرعون و اشراف قومش (به رسالت) فرستادیم، او به آن‌ها گفت: من رسول ربّ العالمینم. (۴۶)

چون آیات ما را بر آن‌ها آورد آن را مسخره کرده و بر او خندیدند. (۴۷)

و ما هیچ معجز و آیتی به آنان نمی‌نمودیم جز آنکه از آیت دیگر بزرگتر (و در دلالت بر نبوت موسی روشن‌تر) بود (اما همه را تکذیب کردند) و ما هم آن‌ها را به عذاب و بلایا گرفتار کردیم تا مگر (به سوی خدا) باز آیند. (۴۸)

و گفتند: ای ساحر بزرگ، تو از خدای خود چون تعهدی با تو دارد (که دعایت مستجاب کند) بخواه (تا عذاب از ما بردارد) و ما بدین شرط البته هدایت می‌شویم. (۴۹)

پس آن گاه که (به دعای موسی) ما عذاب را از آن‌ها برداشتیم باز آن‌ها نقض عهد کردند. (۵۰)

و فرعون در میان قومش آوازه بلند کرد که ای مردم، آیا کشور با عظمت مصر از من نیست؟ و چنین نهرها از زیر قصر من جاری نیست؟ آیا (عزت و جلال مرا در عالم به چشم) مشاهده نمی‌کنید؟ (۵۱)

بلکه من (به ریاست و سلطنت) بهترم تا چنین مرد فقیر خواری که هیچ منطق و بیان روشنی ندارد؟ (۵۲)

(و اگر موسی رسول خداست) چرا (او را دستگاهی نیست و) طوق زرین بر دست ندارد یا چرا فرشتگان آسمان همراه او نیامده‌اند. (۵۳)

و (به این تبلیغات دروغ و باطل) قومش را ذلیل و زبون داشت تا همه مطیع فرمان وی شدند که آن‌ها مردمی فاسق و نابکار بودند. (۵۴)

پس آن گاه که فرعون و فرعونیان ما را به خشم آوردند ما هم از آنان انتقام کشیدیم و همه را غرق (دریای هلاک) نمودیم. (۵۵)

و هلاک آن قوم را مایه عبرت آیندگان قرار دادیم. (۵۶)

و چون به عیسی فرزند مریم مثلی زده شد (او را به آدم در نداشتن پدر مثل زد) قوم تو از آن به فریاد آمدند (و سخت بر آنان گران بود). (۵۷)

و مشرکان به اعتراض گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او (عیسی بن مریم؟ اگر به قول محمّد، غیر خدا همه معبودان در آتش بسوزند لازم آید عیسی هم بسوزد) و این سخن را با تو جز به جدل و انکار نگفتند، که آن‌ها قومی حریف جدل و خصومتند. (۵۸)

عیسی نبود جز بنده خاصی که ما او را به نعمت (رسالت) برگزیدیم و بر بنی اسرائیل مثل (و حجت) قرار دادیم. (۵۹)

و اگر ما بخواهیم، به جای شما آدمیان فرشتگان را در زمین جانشین می‌گردانیم. (۶۰)

و (نزول) عیسی علم و نشانه ساعت قیامت است (و مبشر حضرت محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم خواهد بود)، زنهار در آن ساعت شک و ریب روا مدارید و (امر) مرا پیروی کنید که راه راست همین است. (۶۱)

و مبادا شیطان شما را (از راه حق) بازگرداند، که دشمنی او شما را آشکار است. (۶۲)

و چون عیسی با ادلّه و معجزات (برای هدایت خلق) آمد گفت: من آمده‌ام با حکمت و برهان (و کتاب انجیل آسمانی تا شما را هدایت کنم) و تا بعض احکامی که در آن اختلاف می‌کنید (از تورات) بیان سازم، پس خدا ترس و پرهیزکار شوید و مرا اطاعت کنید. (۶۳) همانا خدای یکتا پروردگار من و شماست، تنها پرستش او کنید که این راه راست است. (۶۴)

باز فرق یهود و نصارا بین خود اختلاف انداختند، پس وای بر ستمکاران عالم از عذاب دردناک روز قیامت. (۶۵)

آیا به جز ساعت قیامت را انتظار می‌کشند که ناگاه بر آن‌ها فرا می‌رسد و آن‌ها غافل (از خدا) و بی‌خبر (از روز قیامت) اند؟ (۶۶)

در آن روز دوستان همه با یکدیگر دشمنند به جز متقیان. (۶۷)

(آن روز خطاب شود) الا ای بندگان (صالح) من، امروز شما را هیچ ترس و حزنی نخواهد بود. (۶۸)

آنان که به آیات ما ایمان آوردند و تسلیم امر ما شدند. (۶۹)

(به همه خطاب رسد که) شما با همسرانتان مسرور و شادمان در بهشت جاوید وارد شوید. (۷۰)

و بر آن مؤمنان کاسه‌های زرین و کوزه‌های بلورین (مملوّ از انواع طعام لذیذ و شراب طهور) دور زنند و در آنجا هر چه نفوس را بر آن میل و اشتهاست و چشمها را شوق و لذت، مهیّا باشد و شما مؤمنان در آن بهشت جاویدان متنعّم خواهید بود. (۷۱)

این همان بهشتی است که از اعمال (صالح) خود به ارث یافتید. (۷۲)

برای شما در آنجا انواع میوه فراوان است که از آن (هر چه خواهید) تناول کنید. (۷۳)

بد کاران عالم هم آنجا سخت در عذاب آتش جهنم مخلّدند. (۷۴)

و هیچ از عذابشان کاسته نشود و امید نجات و خلاصی ندارند. (۷۵)

و ما به آن‌ها ظلم و ستمی نکردیم لیکن آنان خود مردمی ستمکار و ظالم بودند. (۷۶)

و (آن دوزخیان، مالک دوزخ را) ندا کنند که ای مالک، از خدای خود بخواه که ما را بمیراند (تا از عذاب برهیم). جواب دهد: شما (در این عذاب) همیشه خواهید بود. (۷۷)

ما راه خدا و آیین حق را برای شما مردم آوردیم و لیکن اکثرتان از قبول حق کراهت (و اعراض) داشتید. (۷۸)

بلی کافران بر کار (کفر و عصیان) تصمیم گرفتند ما هم (بر کیفر و انتقام ایشان) تصمیم گرفتیم. (۷۹)

آیا گمان می‌کنند که سخنان سرّی و پنهان که به گوش هم می‌گویند نمی‌شنویم؟ بلی می‌شنویم و رسولان ما (فرشتگان) همان دم آن را می‌نویسند. (۸۰)

بگو: اگر خدا را فرزندی بود اوّل من او را می‌پرستیدم. (۸۱)

خدای آسمان‌ها و زمین و پروردگار عرش (عظیم) از آنچه کافران توصیف او کنند پاک و منزّه است. (۸۲)

ای رسول، کافران را بگذار تا (به عالم حیوانیت) فرو روند و (به بازیچه دنیا) سرگرم باشند تا روزی را که به آن‌ها وعده شده ببینند. (۸۳)

و آن ذات یگانه است که در آسمان و زمین (و در همه عوالم نامتناهی) او خداست و هم او (به نظام کامل آفرینش) به حقیقت با حکمت و داناست. (۸۴)

و بزرگوار خدایی که آسمان‌ها و زمین و هر چه بین آن‌هاست همه ملک اوست و علم ساعت قیامت نزد اوست و شما همه به سوی او بازگردانیده می‌شوید. (۸۵)

و غیر خدای یکتا آنان را که به خدایی می‌خوانند قادر بر شفاعت کسی نیستند مگر (عزیر و عیسی و فرشتگان) کسانی که با علم الیقین بر توحید حق گواهی دهند (و شفاعت اهل حق کنند). (۸۶)

و اگر از مشرکان باز پرسی که آن‌ها را که آفریده است؟ به یقین جواب دهند: خدا آفریده. پس به کجایشان می‌گردانند؟ (۸۷)

(خدا هم از ساعت قیامت آگاه است) و هم از گفتار و دادخواهی رسولش که گوید: خدایا اینها قومی هستند که هیچ ایمان نمی‌آورند. (۸۸)

(پاسخ دهیم: رسولا، اکنون که از ایمان قوم مأیوسی) پس روی از آن‌ها بگردان و بگو به سلامت (تا بروند در ضلالت) که به زودی (بر کیفر کفر و عصیانشان) آگاه می‌شوند. (۸۹)