| | | | | | |
|
امشب سوی دوست راه گیریم |
|
می بر رخ همچو ماه گیریم |
|
|
دی زهد فروختیم بسیار |
|
امروز ز می پناه گیریم |
|
|
اقرار به می کنیم و شاهد |
|
برخود همه را گواه گیریم |
|
|
آن مرغ که بود زیرکش نام |
|
افتاده بهر دو پای در دارم |
|
|
گفتی دو چشم و دو لبم زینها کدام آید خوشت |
|
خوردند اگر چه خون من هر چار می آید خوشم |
|
|
خواهم شبی کز بوی او بیخود شوم پهلوی او |
|
گه رونهم برروی او گه دوش بر دوش آیدم |
|
|
در چار سوی آرزو کاریست با رویت مرا |
|
رو سوی من کن یک زمان تا کار خود یکسو کنم |
|
|
باده نوشیدن به خلوت لذتی دارد مدام |
|
خاصه آن به ساعت که باشد نازک اندامی ندیم |
|
|
گر صبا آرد نسیمی از تو بر خاک رهش |
|
جانم بر افشانم روان و منتی دارم عظیم |
|