امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/درد دلم را طبیب چاره ندانست
درد دلم را طبیب چاره ندانست | مرهم این ریش پاره پاره ندانست | |||||
راز دلت به صبر گفت بپوشان | حال دل غرقه زان ره ندانست | |||||
خال بناگوش او ز گوشه نشینان | برد چنان دل که گوشواره ندانست | |||||
عطار گو ببند دکان را که من ز دوست | بویی شنیدهام که به مشک و عبیر نیست |