| | | | | | |
|
دل بازبهوش آمد جانان که میآید؟ |
|
بیمار به هوش آمد درمان که می آید ؟ |
|
|
ای دل تو نمیگفتی که اینک ز پی مردن |
|
اسباب مهیا کن آن جان که می آید ؟ |
|
|
خود نامهی خویش آورد از بهر قصاص آمد |
|
سرخاک ره قاصد فرمان که می آید ؟ |
|
|
گفتم که بسوزم جان برآتش روی تو |
|
گفتا که چرا غم را پروانه نمییابد |
|
|
گفتم که شوم محرم در مجلس خاص تو |
|
گفتا که حریف ما دیوانه نمیباید |
|
|
بر ما فتد ار تا بی زان رخ چه شوی رنجه |
|
مهتاب ز افتادن افگار نخواهد شد |
|
|
در خواب نبینید رخ آرام دگر بار |
|
هر دل که طلب در طمع و صل شما کرد |
|
|
گفتم به من افگن نظر به چشم ببستی |
|
تا چشم خوشت بستهی آن یک نظرم کرد |
|