امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/دل شکیبا نمیتوان کردن
دل شکیبا نمیتوان کردن | واشکارا نمیتوان کردن | |||||
سوخت جانم درون تن چکنم | برده بالا نمیتوان کردن | |||||
گفتنی اندر دل تو پنهان کیست | آه پیدا نمیتوان کردن | |||||
بخت بد به نگردد از کوشش | خار خرما نمیتوان کردن | |||||
صبر گویند خسروا دانی | دانم اما نمیتوان کردن | |||||
چنین شبهای بی پایان و من بر بستره اندوه | ازآن پهلو به این پهلو از ین پهلو به آن پهلو | |||||
گفتی که بدین زاری از بهر که می میری | والله که برای تو بالله که برای تو |