امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/مرا کاریست مشکل با دلی خویش
مرا کاریست مشکل با دلی خویش | که گفتن می نیارم مشکل خویش | |||||
خیالت داند و چشم من و غم | که هرشب در چه کارم با دل خویش | |||||
ز وا پس ماندگان یادی کن آخر | چه رانی تند جانا محمل خویش ؟ | |||||
مرا در اولین منزل ره افتاد | ترا خویش باد راه و منزل خویش | |||||
چه فرصتها که گم کردم درین راه | زبخت خواب ناک غافل خویش | |||||
مکن ضایع طبیبا مرهم خویش | که خوش می سوزم از داغ فراقش | |||||
دستم به لب و نظر به رویش | می بر کف و لاله زار در پیش |