| | | | | | |
|
نگارا صحبت از اغیار بگسل |
|
گل خندان من ازخار بگسل |
|
|
ندانم تا که گفت آن بیوفا را |
|
که مهر از دوستان یک بار بگسل |
|
|
چو از زلفش بدین روز اوفتادم |
|
تو هم ای شب مکن برمن تطاول |
|
|
نباشد چون جمالت مجلس افروز |
|
اگر خورشید بنشیند به محفل |
|
|
حیف بود که ماه و گل خوانمت از سر هوس |
|
ای تو به از هزار مه چند بود بقای گل |
|
|
در حریم کعبه روحانیون یعنی که دل |
|
جز خیال دوست کس را نیست امکان زوال |
|
|
تا بخواند آیت عشق از خط مشکین یار |
|
رفت از یادم روایات فروع بیاصول |
|
|
هوس دارم پس از مردن قد سرو روان یعنی |
|
ازان قامت به خاک خویش رفتار آرزو دارم |
|
|
الا ای ساقی فار غدلان می هم بدیشان ره |
|
که من با روزگار خویشتن خونخواریی دارم |
|
|
برو ای بخت خواب آلود از پهلوی بیداران |
|
که تو شب کوریی زاری و من شب کاریی دارم |
|
|
سرشکم گفت در وقتی که میغلتید بر رویم |
|
چو مروارید غلتانم که بر بالای زر غلتم |
|
|
شبی روشن کن آخر کلبهی تاریک من چون من |
|
دل تاریک در کار تو کردم چشم روشن هم |
|
|
بلا و غم خریدار آمدند از سوی تو بر من |
|
بحمدالله که در کوی تو بازار است امروزم |
|
|
شهید خنجر عشقم به خون دیده آلوده |
|
به خاکم همچنان پر خون دارید و مشوییدم |
|
|
گلی کز خاک من روید به گوش اهل دل گوید |
|
که من بوی فلان دارم مبوییدم مبوییدم |
|
|
همه جا از شهیدان نور خیزد و ز دلم آتش |
|
نشان است این میان کشتگان گر بجوییدم |
|