امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/وفا در نیکوان چندان نباشد
وفا در نیکوان چندان نباشد | ترا خود هیچ بویی زان نباشد | |||||
نظر در روی تو خود کردهام من | بلی خود کرده را درمان نباشد | |||||
دلم بر بتپرستی خو گرفتست | مسلمان بودنم امکان نباشد | |||||
مرا بهر تو کافر میکند خلق | خود اهل عشق را ایمان نباشد | |||||
مرو ازسینه بیرون گر چه دانم | که یوسف را سر زندان نباشد | |||||
ز هجران سخت خسرو وه که در عشق | چه نیکو باشد از هجران نباشد | |||||
دلی کز نیکوان دردی ندارد | چو سنگی دان که در دیوار باشد | |||||
لبت را جان نخوانم حاش لله | که جان هرگز چنین شیرین نباشد |