امیر خسرو دهلوی (انتخاب از غزلیات)/چوکارهای جهانست جمله بی بنیاد
چوکارهای جهانست جمله بی بنیاد | حکیم دروی ننهاد کارها بنیاد | |||||
مشو مقیم درآبادی خراب جهان | چو کس مقیم نماند درین خراب آباد | |||||
مبر ز باد غرور ار بلندیی داری | که خس بلند شد از باد لیک باز افتاد | |||||
چو هست بندهی خلق آدمی ز بهر طمع | خوشاکسی که ازین بندگی بود آزاد | |||||
چنان بزی که نمیری اگر توانی زیست | چو هر که هست به عالم برای مردن زاد | |||||
از آن خویش مدان خسروا که عاریت است | متاع عمر که دادند باز خواهی داد |