امیر خسرو دهلوی (گزیده از خسرو و شیرین)/عروس صبح دم چون پرده برداشت

  عروس صبح دم چون پرده برداشت جهان را جلوه‌ی خور در نظر داشت  
  طلب کردند موبد را نهانی که عقدی بست بر رسم مغانی  
  چو شد شرط زناشوئی همه راست مراد آماده گشت و داوری خاست  
  ملک در پرده با دلدار بنشست به تاراج شکر شد طوطی مست  
  در او پیچید چون در گل گیایی غلط کردم که در گنج اژدهایی  
  شکر خاییده شد در زیرگازش به حلوا در شد انگشت درازش  
  به گنج انداخت مارش مهره‌ی خویش صدف بستد ز باران قطره‌ی خویش