| | | | | | |
|
از پی میراث یکی خشم ناک |
|
ریخت به کین خون برادر به خاک |
|
|
تیغ به خون شسته ز پهنای دست |
|
پیش در میر ولایت گذشت |
|
|
دید دو برنای چو سرو بلند |
|
یافته ز آسیب گناهی گزند |
|
|
تیغ برآورده سیاست گری |
|
تا به هر آسیب رباید سری |
|
|
کرد یکی از جگر مهر زای |
|
روی به سیاف که بهر خدای |
|
|
گردن من زن قدری پیشتر |
|
کو زید از من قدری بیشتر |
|
|
وان دگرش گفت که بفگن سرم |
|
تا مرم و مردن او ننگرم |
|
|
هر یک ازین گونه در آن دستبرد |
|
جان ز برای دگری میسپرد |
|
|
مرد سیاستگر شمشیر گیر |
|
ماند در ران حال تحیر پذیر |
|
|
گفت چه خویشی است شما را به هم |
|
وین چه طریق است وفا را به هم |
|
|
هر دو نمودند که یاریم و بس |
|
وین دم یاری است در آخر نفس |
|
|
کرد برادر کش نظارگی |
|
سر به گریبان ستمگارگی |
|
|
گفت به سیاف که شمشیر کار |
|
از سرشان بگذر و بر من گذار |
|
|
دوست دهد جان خود از بهر دوست |
|
من بکشم جان برادر ز پوست |
|
|
هر که بدین گونه فتد در وبال |
|
عیش حرامش بود و خون حلال |
|
|
وان شغبی کان دو سه تن ساختند |
|
قصه به گوش ملک انداختند |
|
|
داد ملک آن دو جوان را خلاص |
|
کرد به عدل این دیگری را قصاص |
|
|
مرد که با خون خود آورد دست |
|
چون نگری دشمن جان خودست |
|
|
خسرو از اهل رحم این را مجو |
|
قطع رحم را رحم الله مگو ... |
|