اوحدی مراغهای (غزلیات)/از جام عشق بین همه باغ و بهار مست
از جام عشق بین همه باغ و بهار مست | دوران دهر عاشق و لیل و نهار مست | |||||
ناهید در هبوط و قمر در شرف خراب | خورشید در طلوع و فلک ذرهوار مست | |||||
مجنون و عشق خسته و ایوب و صبر زار | توفان و نوح بیدل و منصور و دار مست | |||||
چندین پیاده بنگر و چندین سوار بین | گاهی پیاده بیدل و گاهی سوار مست | |||||
معشوق پردگی و خر پردهدار و باز | هم پردگی و پرده و هم پردهدار مست | |||||
آخر ز بهر کیست، نگویی، بدین صفت؟ | چندین هزار بیدل و چندین هزار مست | |||||
هشیار بود تا به کنون اوحدی ولی | آمد زمان آن که شود هوشیار مست |