اوحدی مراغهای (غزلیات)/این نوبت آب دیده ز هنجار دیگرست
این نوبت آب دیده ز هنجار دیگرست | کار دلم نه بر نهج کار دیگرست | |||||
از هیچ یار بر دلم این بار غم نبود | یاران، مدد، که این ستم از یار دیگرست | |||||
ای دردمند عشق، به درمان مدار گوش | کامشب طبیب ما بر بیمار دیگرست | |||||
در خانه اوست چون نبود، ماه، گو: متاب | وانگه به روزنی که ز دیوار دیگرست | |||||
بر عشق میزنم دگر و هر چه باد باد! | ای دل، به هوش باش، که این بار دیگرست | |||||
جز بهر عشق هر که کمر بست بر میان | نزدیک من کمر نه، که زنار دیگرست | |||||
ای اوحدی، مجوی تو از عشق نام و ننگ | بگذر، که آن متاع به بازار دیگرست |