اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای رخت خرم و دهانت خوش
ای رخت خرم و دهانت خوش | وآن نظر کردن نهانت خوش | |||||
روش قد نازنینت خوب | شیوهی چشم ناتوانت خوش | |||||
وصل آن رخ به جان همی طلبم | به رخم در نگر که جانت خوش! | |||||
یارب، آن پرده کی براندازی؟ | تا ببینیم جاودانت خوش | |||||
به دهن میوهی بهشتی تو | میوه شیرین و استخوانت خوش | |||||
چند گویی: زیان کنی از من؟ | سود کی کردم؟ ای زیانت خوش | |||||
کی ببینیم تنگ چون کمرت؟ | دست خود کرده در میانت خوش | |||||
باز ما را دلیست آشفته | با سر زلف دلستانت خوش | |||||
اوحدی را شبی ببینی تو | مرده بر خاک آستانت خوش |