| | | | | | |
|
ای نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها |
|
زلف تو حلقه حلقه و در حلقه تابها |
|
|
حوران جنت ار به کمالت نگه کنند |
|
در رو کشند جمله ز شرمت نقابها |
|
|
دست قضا چو نسخهی خوبان همی نبشت |
|
روی تو اصل بود و دگر انتخابها |
|
|
گر پرتوی ز روی تو در عالم اوفتد |
|
سر بر کند ز هر طرفی آفتابها |
|
|
آخر زکوة این همه خوبی نه واجبست؟ |
|
منعت که میکند که نکردی ثوابها؟ |
|
|
فردا مگر گناه نباشد مرا به حشر |
|
کامروز در فراق تو دیدم عذابها |
|
|
من میکنم دعا و تو دشنام میدهی |
|
آری، بر تو کم نبود این جوابها |
|
|
از اشک دیده بر ورق روی چون زرم |
|
گویی مگر به سیم کشیدند بابها |
|
|
امشب چنان گریستهام کاشک چشم من |
|
همسایه را به خانه در افکند آبها |
|
|
برخوان سینه از دل بریان نهادهام |
|
در رهگذار خیل خیالت کبابها |
|
|
غیری در اشتیاق تو گر نامهای نوشت |
|
شاید که اوحدی بنویسد کتابها |
|