اوحدی مراغهای (غزلیات)/ای نسیم سحر، چه میگویی؟
ای نسیم سحر، چه میگویی؟ | از بت من خبر چه میگویی؟ | |||||
به جز آن کم ز غم بخواهد کشت | چه شنیدی؟ دگر چه میگویی؟ | |||||
میدهم در بهای وصلش جان | میبری، یا مبر، چه میگویی؟ | |||||
با تو بار سفر دل من بود | چیست بار سفر؟ چه میگویی؟ | |||||
من از آن لب سخن همی پرسم | تو حدیث شکر چه میگویی؟ | |||||
گذری میکند بجانب من؟ | یا ندارد گذر؟ چه میگویی؟ | |||||
به جز احوال آن نگار مگوی | اوحدی را ز هر چه میگویی |